چه طور امکان دارد که چپ دموکرات ایران تا این اندازه به قهقرای سیاسی سقوط کرده باشد. آلترناتیو سیاسی چپ، نه تنها باید از بابت نظری سیاسی در اعلام مواضع سیاسی برنامه ای خود پیشگام باشد، بلکه باید دیالوگ و بحث و ترویج اندیشه را در این زمینه ها هدایت و رهبری نماید. چگونه چپ ایران از این عمق سقوط سیاسی، خود را تکان داده و به جایگاه شایسته خود در عرصه سیاسی کشور باز خواهد کشاند.
پیشگامانی که پسگام شدند. چه طور امکان دارد که چپ دموکرات ایران تا این اندازه به قهقرای سیاسی سقوط کرده باشد. آلترناتیو سیاسی چپ، نه تنها باید از بابت نظری سیاسی در اعلام مواضع سیاسی برنامه ای خود پیشگام باشد، بلکه باید دیالوق و بحث و ترویج اندیشه را در این زمینه ها هدایت و رهبری نماید. چگونه چپ ایران از این عمق سقوط سیاسی، خود را تکان داده و به جایگاه شایسته خود در عرصه سیاسی کشور باز خواهد کشاند. چپ دموکرات ایران تا یک یا دو روز قبل از انتخابات آوراده و سردرگم و بی تصمیم عرصه را برای ابراز نظرهای شخصی باشگاه بزرگ اعضای فعال چپ باز گذاشته بود تا هر کس در هر راستایی شده نظر شخصی خود را ناچارا و برای پر کردن این خلا اعلام و تبلیغ نماید. آیا علت های این ناتوانی تسلط باورمندی قبول شکست سیاسی چپ و تسلیم در مقابل تقدیر سیاسی به صورتی که در آن دیگر نقشی برای چپ ایران نمانده است میباشند، یا عدم قابلیت و توانایی تصمیم گیری؟ آیا تکرار همان تصمیمی که چهار سال پیش در انتخابات ریاست جمهوری گرفته شده بود آنقدر سخت می باشد که باید تا یک روز مانده به انتخابات همه در بی تصمیمی و بلاتکلیفی بسر می بردند؟ حتی شهامت سیاسی حزب توده ایران در این زمینه از ما بیشتر بود که یک روز قبل از ما، یعنی دو روز مانده به انتخابات توانست موضعی مشابه ما را گرفته و با شفافیت اعلام نماید.
در کشوری که من در آن زندگی میکنم؛ حزب کارگر آنقدر به راست کشیده شده که خیلی تفاوت چندانی در مواضع سیاسی برنامه ای با حزب لیبرال ما بین آنها مشاهده نمیگردد. در عین حال حزب لیبرال تحت فشارهای از پایین ناچارا آنقدر به چپ کشده شده است که خیلی نزدیک به مواضع سیاسی برنامه ای حزب کارگر می باشد. بنابراین مردم دیگر از این بابت که به دو حزب مشابه رای داده باشند خسته شده اند که برنامه های آنها در حد میانه قرار داشته و چندان تفاوت اساسی با همدیگر نداشته باشند. میانگین برنامه های آنها مانع از آن میگردد تا تحولات بنیادین در پیشبرد تغییرات اجتماعی اقتصادی صورت بگیرد، لذا مردم جهت ایجاد تغییرات اساسی از یک طرف به سمت نیروهای چپ رادیکال، یا از طرف دیگر محافظه کار رادیکال کشیده میشوند.
الان بخشی از نیروهای چپ دموکرات آنقدر به راست لیبرالیسم سیاسی نزدیک شده اند که ترمزی قدرتمند در راستای شکل گیری یک آلترناتیو چپ قدرتمند در کشور می باشند. چپ دموکرات ایران امروز در عرصه و میدان کارزار روزمره سیاسی آنقدر بی تاثیر و خنثی شده است که حتی قادر نیست تصمیم چهارسال پیش خود در انتخابات را تا یک روز به انتخابات مانده تکرار و اتخاذ کرده و اعلام رسمی نماید. سازمان سیاسی رهبر نیروهای چپ ایران تا یک روز مانده به انتخابات قادر نبود با این شعار ساده که “ما بدلیل غیر دموکرتیک بودن انتخابات، به هیچ کاندیدائی رای نمیدهیم. مردم به رئیسی رای ندهید” به میدان بیاید. در صورتی که حد اقل انتظار میرفت تا چپ دموکرات از دوهفته قبل از انتخابات نیروهای خود را حول همین شعار بسیج مینمود تا نشان بدهد که آلترناتیو سیاسی سومی هم در این انتخابات موجود می باشد. از این طریق هم در مبارزه در راه انتخاب نشدن رئیسی نقش فعال خویش را ایفا کرده بود، در عین حال بعنوان سازمان پیشرو و پیشگام چپ ایران حضور سیاسی مستقل خویش و راهکار استراتژیک انتخاباتی خویش را به میدان سیاسی می آورد.
داشتن روحیه تحول، توان و نیروی رزمندگی سیاسی برای تاثیر تحول انگیز اجتماعی، احتیاج به شور و انرژی نسل های جوان دارد. نیروهایی که بیش از چهل سال توان و زندگی خود را در این راه گذاشته اند، در مورد خیلی مسائل نه شور و شوق رزمندگی سی چهل سال قبل را دارا میباشند، نه رزمندگی سیاسی لازم جهت ایجاد تحول، بلکه نقشی فیلسوف گرانه و نصیحت گویانه و غیر تحول گرانه ای را یافته اند که تاکتیک محوری سیاسی آنها از حد نصیحت به جناح های حکومتی فراتر نمیرود. آینده متعلق به نسل جوان می باشد و این آنها هستند که باید آینده خویش را بسازند. باید این میدان را فراهم کرد تا شور و روحیه تحول گرانه نسل جدید و جوان به میدان آمده و این زایش نوین نسل جدید را در درون ماها ایجاد نماید. یکی از مشکلات عمده بازسازی ساختاری از طریق آوردن نسل های جوان این می باشد. نسل جوان فعلی تا حدود زیادی در شرایط گسست عمیق از جنبش چپ و اپوزیسیون سکولار دموکرات تربیت شده است. علت اصلی این امر هم سرکوب و متلاشی کردن این سازمان ها توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران و اعدام و کشتار بخش زیادی از آنها و فراری دادن بخش های دیگر عمده نیروهای چپ و سکولار دموکراتهای ایران می باشد. نسل هایی که حیات خود را در چهارچوبه نظام شرعی جمهوری اسلامی ایران تعریف کرده و با آن شرایط تطبیق می دهند، حضور آلترناتیو دیگری را در صحنه سیاسی لمس نمیکنند. به همین دلیل نسل های جوان و جدید مبارزات خویش را بصورت مبارزه منفی و یا مبارزه از طریق کارهای فرهنگی، طنز، هنر، چالش های صنفی و غیره ادامه داده و استراتژی عقب راندن قدم به قدم حکومتی را تعقیب می کنند.
شاید بطور متوسط حدود بیست درصد ایرانیان واجد شرایط در خارج از ایران در انتخابات شرکت کرده و عمدتا به روحانی رای دادند. با ضریب بیشتری شاید بالای شصت، هفتاد درصد واجدین شرایط رای دادن در ایران در انتخابات شرکت کرده و اکثرا به روحانی رای دادند. انگیزه اصلی شرکت کنندگانی که به روحانی رای دادند وحشت از احتمال انتخاب یا انتصاب شدن ابراهیم رئیسی بود. هجوم سیل آسای مردم به صندوق ها به مفهوم “نه” گفتن به ولایت فقیه و نظام شرعی حکومتی، نه گفتن به استبداد، جنگ طلبی و خفقان و خواستار آزادی و دموکراسی بودن بود. در شرایطی که خصوصا در عرصه سیاسی داخلی ایران اپوزیسیونی غیر از جناح های حکومتی بصورتی مستقل و آشکار حضور نداشته و فعالیت نمیکنند، نه فقط مردم امکان گزینه دیگری غیر از آقایانی که شورای نگهبان آنها را تعیین کرده بودند را نداشتند، بلکه احزاب سیاسی غیر حکومتی اجازه فعالیت در داخل ایران را ندارند. نسل هایی که با گزینه ای غیر از آن که حکومت جمهوری اسلامی ایران در نسخه پیچیده و به انها تحویل می دهد را نداشته اند و دهها سال با تبلیغات منفی علیه اپوزیسیون سکولار دموکرات و چپ دموکرات ایران بمباران مغزی شده اند، به این راحتی ها به سازمان های چپ و سکولار دموکراتیک اعتماد نکرده و با آنها پیوند نمیگیرند.
در چنین شرایطی می باشد که نظام ولایت فقیه نه تنها از یک طرف شرکت وسیع در انتخابات را به معنای مشروعیت بخشیدن به نظام ولایت فقیه و کلیت جمهوری اسلامی ایران تبلیغ میکند و انتخابات را بعنوان رفراندومی در مشروعیت کلیت نظام به جهانیان معرفی می کند، بلکه همزمان با انتخاب رئیس جمهور مورد تایید آقای خامنه ای، پروژه جایگزینی ولایت فقیه را هم هموار میکند. اگر در این پروژه ابراهیم رئیسی کاندیدای مورد نظر آقای خامنه ای و نظام برای جایگزینی ولایت فقیه باشند، جمهوری اسلامی ایران در این انتخابات با یک تیر سه نشان را بر هدف عمده زده و موفق بوده اند. هدف اول انتخاب رئیس جمهوری که در کلیت خود مورد تایید آقای خامنه ای می باشند، هدف دوم رفراندم دهها میلیونی مشروعیت بخشیدن به نظام ولایت فقیه می باشد. موفقیت سوم آنها مشروعیت میلیونی بخشیدن به ایراهیم رئیسی بعنوان جانشین ولی فقیه در صورتی که آقای خامنه ای به هر دلیلی صحنه را ترک نمایند. در چنین شرایطی چپ ایران فقط در شرایطی میتواند تاثیرگذار باشد که در صحنه چالش های داخلی حضوری مستقیم داشته باشد.
دنیز ایشچی
منبع :http://www.azer-online.com